جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ٢ - الصفحة ٢٤٣
و در اين مسئله هم گويا خلافى نباشد و نقل اجماع هم شده و " عمومات حرمة غش " هم دلالت دارد در صورت اول. و بعض اخبار صحيحه 1 هم دلالت بر اصل تفصيل مسئله مىكند. يعنى آنكه هر گاه از زر مغشوش رايج است در ميان مردم، جايز است خرج كردن آن. و هر گاه رواج نيست جايز نيست. مگر بعد از بيان اينكه مغشوش است. و همين وجه جمع است ما بين احاديثى كه از طرفين وارد شده، كه بعضى بر منع از خرج كردن مغشوش است مطلقا 2، و بعضى بر جواز مطلقا 3.
و اگر مراد 4 معامله كردن زر مغشوش است و ديگرى خالص. پس اگر با غير جنس خود معامله مىكند (مثل طلاى مغشوش با نقرهء خالص يا به عكس). پس آن جايز است بى اشكال. چون در تحقق ربا تماثل شرط است. و اگر با جنس خود معامله مىكند (مثل نقره با نقره يا طلا با طلا) و مقدار غش در مغشوش مجهول است. پس جايز نيست آن معامله. و ظاهرا خلافى در مسئله نباشد بلكه بعضى نقل اجماع كرده‌اند بر آن. و اين مقتضاى ادلهء حرمة ربا است چون اجتناب از آن واجب است و در صورت جهالت ايمن از ربا نيست.
و هر گاه مقدار طلا يا نقره كه در مغشوش است معلوم باشد، پس جايز است معامله، هر گاه در آن طرف كه زر خالص است زيادتى باشد، كه در برابر آن مس يا سربى كه در مغشوش است، [باشد. و] تواند شد مساوى قيمت آنها نباشد و بسيار كمتر باشد اما به حدى كه صدق مال بر آن بشود و " ما يتمول " گويند. كه قدرى از زر خالص از آن طرف خالص، در برابر اين طرف مغشوش، باشد، و زايد بر آن [در برابر] مس يا سرب باشد، صحيح است معامله. و ربا حاصل نمىشود.
و همچنين است كلام، هر گاه مقدار خالص كه در آن مغشوش است، معلوم نباشد، و لكن زر مغشوش و زر خالص به يك وزن و يك قيمت باشند هر چند اين فرض نادرى

1 و 2 و 3: حديث‌هاى مورد نظر احاديث باب 11، از ابواب الصرف هستند. وسائل: ج 12 ص 476 - 474.
4: عطف است به " اگر مرا اين است كه غش در متاع بايع است " و به " و اگر مراد اين است كه به پول... ". ليكن در نسخه: كه اگر مراد...
(٢٤٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 ... » »»
الفهرست