الغاية القصوى (فارسي) - لليزدي ترجمة الشيخ عباس قمي - ج ١ - الصفحة ٣٢
احكام اسلام بر او جارى نشود (م 5) بدان كه اطفال قبل از بلوغ به حد تكليف در اسلام و كفر تابع ابوين مىباشند چنانچه مذكور شد و اما بعد از بلوغ و عقل تبعيت ايشان منقطع مىشود و بايد ملاحظه خود ايشان بشود پس اگر معتقد به عقائد حقه شدند وصف اسلام در ايشان حاصل و احكام مسلمين بر ايشان جارى مىشود بنابر اين هر گاه پسر يا دختر بالغ شد و معرفة اصول دين را به مقدار كفايت در اسلام تحصيل نكرده و ندانست يا در شك ماند امر بسيار مشكل مىشود از بابت نجاست ايشان و از بابت ميراث و نكاح و اين حكم در دختران بسيار مشكل مىشود زيرا كه بعد از اتمام نه سال بايد اصول اسلام را معتقد شوند بلكه نسبت به پسران نيز بنابر قول بعضى از اعاظم علماء مانند شيخ طوسى ره كه قائل شده كه تكليف ايشان به اصول دين بعد از اتمام ده سال است و اين دخلى ندارد به احكام ديگر كه بلوغ در انها شرط است و ملاحظه اين قول احوط است پس معلوم شد كه تكليف به معرفه عقايد اهم تكاليف است و در احكام خدا از او مهم تر نيست چونكه ندانستن آن باعث عذاب ابدى است و اول تكاليف است كه بايد پيش از همه واجبات تحصيل آن كرد حتى اين كه تا آن را درست نكرده اگر نماز كرد باطل است و اشكال تكاليف است از اين جهت كه گاهى بى تقصير در آن احكام نجاست بر شخص مترتب مىشود هر گاه خلاف واقع را معتقد باشد مثل بسيارى از مردان يا زنان كه از بابت غفلت و بىمعرفتى خدا را تصور جسم نموده يا در آسمان مىدانند يا اعتقاد كرده العياذ بالله كه خدا نورى است در عرش قرار گرفته حكم به طهارت ايشان مشكل است هر چند مستضعف باشند و مقصر نباشند (م 6) هم چنان كه انكار ضروريات دين مثل وجوب نماز و روزه و حج يا استحباب جماعت يا حرمت پول ديوان كه از كسبه و اصناف جبرا مىگيرند و امثال اينها در صورتى كه راجع به انكار پيغمبر (ص) و دين شود باعث كفر و نجاست همچنين است اعتراض در حكمى كه حق تعالى كرده است وازين بابت ابليس كافر شده و الا قائل بتوحيد و نبوت ومعاد و همه احكام بود وانها را بطريق يقين مىدانست و مدرس ملائكه بوده است و دو ركعت نماز در مدت شش هزار سال بجا آورد بواسطه يك اعتراض بر خداوند عالم كه چرا مرا امر كردى كه سجده آدم كنم و حال آنكه من از او بهترم كافر و ملعون و مطرود درگاه الهى شد و از همين قبيل است اعتراضات بعضى از ملاحده بر خدا و رسول (ص) كه چرا خمس را براى سادات قرار داد تا آنها فقير و ذليل و بيكار شوند يا چرا قرار داد كه مردم هر گاه مستطيع شدند مكه
(٣٢)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 ... » »»