جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ١ - الصفحة ٢٢٧
وفقها متعرض دو مسئله شده‌اند، در اين مقام، يكى همان احتمال اول است كه خود را صائم مىداند و تناول مفطرى مىكند با جهالت به اينكه مفطر است و اقوال ايشان در آن همان است كه گفتيم.
و دوم همين مسئله تناول مفطر است بعد از آنكه نسيانا افطار كرده به اعتقاد اينكه روزه نيست، پس شيخ در خلاف و مبسوط و محقق و علامه قايل شده‌اند به وجوب قضا و كفاره هر دو، و در مبسوط از بعض اصحاب نقل كرده وجوب قضا را، دون كفاره و اين مختار شهيد اول است در دروس و صاحب مدارك و ظاهر مسالك.
و جماعتى از اصحاب، اين مسئله را تفريع كرده‌اند بر حكم جاهل (1)، چون جاهل است به حرمت تناول در اين صورت. و اين مشكل است، زيرا كه در مسئله جاهل، جاهل افطار كرده به اعتقاد اينكه در حال خوردن، روزه بوده و بعد خوردن معتقد اين است كه صائم است. در اينجا تناول كرد ثانيا، به اعتقاد اينكه صائم نيست. (2)

1: جاهلى كه نمىدانست آنچه مىخورد مفطر است.
2: و اساسا نيت روزه را ندارد. -. اما بايد گفت: اين بيان ميرزا سخت مضطرب است زيرا:
الف: محقق " قدس سره " در " شرايع " مىگويد: من اكل ناسيا فظن فساد صومه فافطر عامدا فسد صومه وعليه القضاء.
و مرحوم نجفى در " جواهر الكلام " به دنبال جمله مزبور، مىگويد: " بلا خلاف و لا اشكال (ج 16 ص 266) سپس هر دو به ترديد در وجوب كفاره و اختلاف در آن، اشاره مىكنند و جمله " بلا خلاف ولا اشكال " يك نوع ادعاى اجماع است بر اينكه همگان بر وجوب قضاء اجماع دارند هر چند كه در وجوب كفاره اختلاف دارند درست همان چيزى كه خود ميرزا در سه سطر بالا از شهيد و فقهاى ديگر نقل كرد پس آن " جماعتى از اصحاب " كه راه ديگر رفته و مسئله را بر حكم جاهل تفريع كرده‌اند چه كسانى هستند؟
بالاخره نظريه آن جماعت يا مطابق نظريه شهيد است كه تنها قضا را واجب مىداند و يا مطابق نظريه علامه، محقق و شيخ است كه هم قضا و هم كفاره را واجب مىدانند پس در هر دو صورت آنان نظريه ديگرى ابراز نكرده‌اند.
و يا راه سوم را رفته‌اند نه قضا و نه كفاره هيچكدام را واجب نمىدانند. در اين صورت بايد گفته شود كه جمله " بلا خلاف و بلا اشكال " مرحوم نجفى يك اشتباه است در صورتى كه نجفى در حدود سال 1254 - 1252 به تدوين جواهر شروع كرده يعنى حدود 20 سال پس از وفات ميرزا پس نمىتوان گفت آن جماعت كه ميرزا نام مىبرد از شخصيت‌هايى پس از نجفى بوده‌اند آرى اگر جمله مزبور نجفى را يك اشتباه (!؟!) بدانيم مىتوان گفت كه آن جماعت راه سوم را رفته‌اند وحرفشان نادرست است بدليل اينكه اساسا براى چنين شخص نيت روزه باقى نمانده تا او را از همه چيز معاف بدانيم و قضا و روزه بر او واجب نباشد.
(٢٢٧)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 ... » »»
الفهرست