الأصول الأربعة في ترديد الوهابية - حكيم معراج الدين - الصفحة ١١٩
است كه تمامى فرق زائغه چون شيعه و خارجيه و وهابيه و نيجريه و مرزائيه وغيرهم در اين زمان يوما فيوما در ترقى است اگر كسى را شك آيد آدم شمارى ده سال سابق را با آدم شمارى حال مقابله كند و بيند كه فرق زائغه چه مقدار سال به سال زيادت مىكنند و اين زيادت از كجا مىآيد از افراد اهل السنة والجماعة كم مىشوند و سبب اخراج عوام از تقليد و دخولش در فرق زائغه معلوم است كه در آن طرق پابندى اكثر محارم شرعيه نيست و هر كس مطلق العنان مجتهد وقت خود است هر چه خواهد آن كند و نفوس اماره اين زمانه از تقليد و پابندى شرع شريف ابا مىكنند از آن وجه ربقه تقليد از گردن هاى خود انداخته لا مذهبى اختيار مىكنند و مطابق خواهشات نفوس خود بلا لومة لائم و او نفس پرورى داده عمر خود را در مقتضيات نفوس به آخر مىرسانند پس از اين حديث شريف معلوم شد كه اسلام حقيقى همين جماعت اهل السنة و الجماعة مقلدين مذاهب اربعه است بلكه اسلام نام همين جماعت مقرر شد كه از غربت به ترقى رسيد و باز از ترقى رو به غربت نهاد فالحمد لله على ذلك وانا لله و انا اليه راجعون و اگر كسى گويد كه در حديث شريف لفظ اسلام است و اسلام در مقابله كفر مستعمل مىشود پس معناى حديث چنان باشد كه اقتدار و حكومت اسلام از ضعف به قوت رسيد و از قوت باز رجوع به ضعف خواهد نمود گوئيم آن حاكمان ذوى الاقتدار اسلاميه كه بودند آيا وهابيه غير مقلدين بودند آيا شيعه و نيجرى بودند آيا مرزائى و نجدى بودند آنها هم آخر مسلمانان مقلدين يكى از مذاهب اربعه بودند پس ضعف آنها در مقابله كفار باز هم ضعف جماعت مقلدين شد حديث سوم عن انس رضى الله عنه قال جاء رجل إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال يا رسول الله صلى الله عليه و سلم متى قيام الساعة فقام النبى صلى الله عليه و سلم إلى الصلاة فلما صلوته قال اين السائل عن قيام الساعة فقال الرجل
(١١٩)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 ... » »»