الأصول الأربعة في ترديد الوهابية - حكيم معراج الدين - الصفحة ١١٧
اين ست كه جمله طوائف هفتاد و سه فرقه كلمه گو هستند و هر كدامى از اينها همين حديث شريف را قبول دارند سوال اين است كه هر يكى از اين هفتاد و سه فرقه دعوى اين مىكند كه فرقه ناجيه منم و ما انا عليه واصحابى در حق من راست است حالا كدام كس باشد كه در ميان اين طوائف حكم و امين شده فيصله حق كند و اگر كسى فيصله هم كند كدام فرقه باشد كه خلاف مقصود خود آن فيصله را قبول كند پس مايان اهل السنة والجماعة علاجى ديگر ندانسته همان رسول مقبول را صلى الله عليه و سلم امين قبول كرديم كه او را مأمون از زيغ و باطل يافتيم بالتجاوز ارى عرض كرديم كه اى رسول خدا صلى الله عليك و سلم هم تو فيصله اين مهم بفرما ديديم كه به فضل خدا هم در اين حديث فيصله پيدا شد و آن جمله وهى الجماعة است برواية ابو داود و احمد و لفظ جماعت در نام اهل السنة والجماعه موجود است و مراد از جماعه كثرت افراد امت است و كثرت افراد اهل السنة به نسبت و مقابله هر فرقه از اين فرق هفتاد و دو بديهى است اگر كسى را باور نشود آدم شمارى عالم را كه به حكم حكام وقت فيصل مىشود پيش نظر نهد تا حق حق شود و باطل باطل گردد بلكه افراد اهل السنة والجماعة كه پابند و مقلدين مذاهب اربعه اند اگر به مقابله جمله هفتاد و دو فرقه گرفته شوند تا هم به فضل الهى زياده هستند اگر كسى گويد كه مراد از جماعة در حديث كسانى اند كه بر راه صواب باشند گو تعداد افراد او كم باشد چنانچه بعض محرومين را همين گمان است گوئيم كه فيصله اين قصه باز هم رسول مقبول صلى الله عليه و سلم در حديث ديگر فرموده است كه مراد از لفظ جماعه كثرت افراد است و آن اين است عن ابن عمر رضى الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم ان الله لا يجتمع امتى او قال امة محمد على ضلالة ويد الله على الجماعة و من شذ شذ في النار رواه الترمذى وعن
(١١٧)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 ... » »»