الأصول الأربعة في ترديد الوهابية - حكيم معراج الدين - الصفحة ١١٣
و تحسد به نسبت امام اعظم رضى الله عنه نزد جهلا حجت مىگيرند و بعض مواضع است كه فكر آنها به غور مأخذ حضرت امام نمىرسد و به دقايق استنباطات خداداد او رحمه الله تعالى نمىتوانند رسيد زيرا كه انتهاء عروج اين جماعت تا صحاح سته است و زمانه اصحاب صحاح سته بعد از زمانه حضرت امام اعظم است رحمه الله تعالى به قدر صد سال زياده وكم پس اگر كدام حديثى در زمانه اصحاب صحاح ضعيف باشد از آن لازم نمىآيد كه همان حديث در زمانه امام اعظم هم ضعيف باشد به جهت احتمال آنكه طريان ضعف در آن حديث از سبب رواة متأخرين باشد چنانچه همين مضمون از فرموده حضرت شيخ عبدالحق محدث دهلوى در كتاب فتح المنان سابق ذكر يافت و شيخ عبدالحق اول كسى است بعد خير القرون خلط و ملط در آراى عالم به عموم پيدا شد و زمانه رنگ ديگر گرفت اگر ديگر نمىگرفت تخصيص خير القرون از زبان مبارك رسول امين مأمون براى چه بود.
خاتمه در اول رساله تحرير يافته كه وهابيان دو فرقه اند وهابى حقيقى كه خود را اهل حديث مىگويند و مقلدين مذاهب را مشركين و كفار و مباح المال والدم مىدانند چون نجديان و بعض افراد وهابيان هندو بنام حضرت امام ابوحنيفه رحمة الله عليه سخت توهين و طعن ولعن در كتب خود مىنويسند چون ابوالقاسم بنارسى نو مسلم كه كتابى مسمى به الجرح على ابى حنيفه تأليف كرده است در آن مىنويسد كه او يعنى ابوحنيفه قرآن و حديث نخوانده بود و او علم تاريخ و تفسير مطلقا نمىدانست و او مانند شيخ چلى خيالات داشت و از او يك حجام بهتر است وفقه او فقه بى علمى است و او در علم حديث بالكل نادان بود كه يك حديث هم به او نرسيده و او ضعيف و تمامى استادان و شاگردان او ضعيف و او مرجيه و جهميه زنديق بود و مرجيه از اسلام خارج اند لهذا حنفيان هم از اسلام خارج اند و او بنياد شرك
(١١٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 ... » »»