باطل بوده، چنانچه مالك و زارع راضى شوند كه با اجرت يا بى اجرت زراعت در زمين بماند اشكال ندارد، و اگر مالك راضى نشود، پيش از رسيدن زراعت هم مى تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچيند، و زارع اگر چه راضى شود چيزى به مالك بدهد، نمى تواند او را مجبور كند كه زراعت در زمين بماند، و نيز مالك نمى تواند زارع را مجبور كند كه اجاره بدهد و زراعت را در زمين باقى بگذارد مگر در صورتى كه بقاء زرع موجب ضرر مالك و از كندن آن نفعى نبرد، و چيدن آن موجب ضرر زارع شود، در خصوص اين صورت مى تواند مالك را مجبور كند به بقاء زرع، واجرة المثل زمين را بايد به او بدهد.
مسأله 2233 - اگر بعد از جمع كردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ريشه زراعت در زمين بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد، حاصل سال دوم مال صاحب تخم است مگر آنكه شرط كرده باشند كه آن را هم مثل سال اول قسمت كنند كه در اين صورت بايد به شرط عمل شود.
احكام مساقات مسأله 2234 - اگر انسان با كسى به اين قسم معامله كند كه درختهاى ميوه اى را كه ميوه آن مال خود اوست، يا اختيار ميوه هاى آن با اوست، تا مدت معينى به آن كس واگذار كند كه تربيت نمايد و آب دهد و به مقدارى كه قرار مى گذراند از ميوه آن بردارد، اين معامله را مساقات مى گويند.
مسأله 2235 - معامله مساقات در درختهايى كه مثل بيد و چنار ميوه نمىدهد صحيح نيست و در مثل درخت حنا كه از برگ آن استفاده مى كنند اشكال ندارد.
مسأله 2236 - در معامله مساقات لازم نيست صيغه بخوانند بلكه اگر صاحب درخت به قصد مساقات آن را واگذار كند و كسى كه كار مى كند به همين قصد مشغول كار شود، معامله صحيح است.