جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ٤ - الصفحة ١٠٦
صحيح نيست.
و اما مثل نكاح ورد وديعه و امثال آن، پس هر چند ثواب بردن در آنها موقوف است بر اينكه داعى بر آنها امتثال امر الهى باشد، و لكن چنان نيست كه بدون آن اثرى مترتب نشود. بلكه دور نيست كه سلام ورد سلام هم از اين قبيل باشد. پس هر گاه كسى سلام را به محض عادت مىكند (و پدر و مادر او تعليم كرده اند كه سلام كن، يا خود ديده كه مردم سلام مىكنند او هم سلام مىكند، و مطلقا به خاطر او خطور نكرده كه مستحب است و خداى تعالى فرموده است) چنين نيست كه مستحق جواب نباشد و ثمره (اى) بر سلام او مترتب نشود، و همچنين كسى كه جواب مىگويد.
بخلاف صدقه كه هر گاه قصد قربت در آن نشود مثمر ثمره نيست. يعنى افاده ثمرهء عقد صدقه كه انتقال ملك و لزوم آن بعد قبض است، نمىكند. اگر چه محتمل است كه افاده اباحه تصرف بكند اما نه از حيثيت اينكه صدقه است بلكه از حيثيت مطلق اباحه كه در ضمن اين صدقه فاسده است. چنان كه در وكالت فاسده علامه در تذكره و غير آن گفته اند. و قول به اين خالى از وجهى نيست. بلكه اظهر اين است كه چنين باشد، هر چند در ظاهر حال چنين مىنمايد كه (جنس) به انتفاء (فصل) منتفى مىشود، و (معناى عام) را بعد انتفاى (قيد) بقائى نيست (و تحقيق اين مطلب را در بسيارى از فوايد خود كرده ام) و اين در وقتى است كه رضاى مطلق از صاحب مال معلوم باشد. و اگر داند كه راضى نيست كه به غير وجه تصدق صرف كند، حرام خواهد بود.
و بدان كه: گاه است كه توان گفت كه افعال حسنه (يعنى آنچه فاعل آن از حيثيت اينكه فاعل آن است مستحق مدح و ثواب است) هر چند كه فاعل، آن فعل را من حيث انه حسن، مىكند نه به اميد مدح و نه به اميد ثواب و نه از براى اينكه مطلوب الهى است، باز مستحق مدح از خدا و خلق و همچنين ثواب و شكر بوده باشد. چنان كه بعض اخبار هم اشعار به آن دارد، مثل آن روايتى كه رسول خدا (ص) آن دو نفر كافر را امر كرد به امير المؤمنين (ع) كه گردن بزند و آن حضرت عرض اسلام بر آنها كرد قبول نكردند، يكى را كشت و ديگرى را جبرئيل نازل شد، كه
(١٠٦)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 ... » »»
الفهرست