جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ٣ - الصفحة ٩٤
مىكند، و در هبه نامچه مىنويسد كه (هبه كردم اين عمارت را به فلان به شرط اين كه صاحب عمارت اندرونى آن قدر مشاع [را] داشته باشد). و بعد عمارت اندرونى را به شخص ديگر هبه مىكند و همان شرط را از براى صاحب عمارت در هبه نامچه درج مىكند. و معلوم نيست كه مراد از شرط، استحقاق عين كوچه و ملكيت آن است؟ يا همان استحقاق حق العبور است؟. الحال عين كوچه مال هر دو است على السويه؟ يا بالنسبه؟ يا عين از احدهما است و ديگرى حق العبور دارد؟ واحد هما بدون اذن ديگرى مىتوانند كوچه را مسقف كنند يا نه؟ -؟ خواه منشأ آن ضرر ديگرى بشود يا نه؟ -؟. و هر گاه جايز باشد خراب كردن. بر كى است.؟.
جواب: چون ظاهر اين است كه در همه عمارت مرافق عمارت - كه معبر از آن جمله است - داخل است بعينه نه محض استحقاق انتفاع در عبور. پس در صورت جهالت حال، به حكم اصل حكم مىشود به استحقاق عين. و چون معبر و مرافق تابع مجموع حصار است پس بيع بعض حصار يا هبه آن مستلزم انتقال عين مرافق و معبر است به مشترى يا متهب به قدر الحصه. آنچه از نوشته ظاهر مىشود (قطع نظر از اين كه آن نوشته حجت شرعى است يا نه (1)) شك در انتقال عين باشد بالسويه يا بالنسبه. پس به مقتضاى اصل و قاعده بايد رجوع كرد به استحقاق از براى هر يك بالنسبه. پس بنابر اين كوچه مشترك است بينهما، و تصرف احدهما بدون اذن ديگرى جايز نيست. و ديگرى را مىرسد كه او را امر كند به خراب كردن. خواه به سبب آن سقف ضررى عايد شده باشد يا نه. و اجرت خراب كردن بر غاصب است. و ظاهر اين است كه در صورت اختصاص عين به اولى و استحقاق ديگرى حق العبور را، فقط در صورت تضرر صاحب حق، [صاحب حق] صاحب عين را تواند الزام كرد در خراب كردن. (2) و جهل به مسأله منشأ سقوط حق غير نمىشود.
و از آنچه گفتيم حكم حق دروازه هم ظاهر مىشود كه مشترك است بينهما بالنسبه.
والله العالم.

1: در اين مورد توجه به عبارت مرحوم شهيد در لمعه كه شهيد ثانى هم آن را تاييد كرده است جالب است كه مىگويد: لانعتبر بالقرطاس.
2: عبارت نسخه: در صورت اختصاص عين به بالاى سقف و استحقاق ديگرى... و شايد صحيح تر اين باشد:
در صورت اختصاص عين به اولياى سقف و استحقاق ديگرى...
(٩٤)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 ... » »»
الفهرست