جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ١ - الصفحة ٢٦٧
و از اينجا لازم نمىآيد كه هر جايى كه ميراثى نباشد اولويت به ميراث احد علامات اولى بودن است و از اينجا لازم نمىآيد كه هر جايى كه ميراثى نباشد اوليت متحقق نشود و از اينجا ظاهر مىشود كه تمسك به اينكه در بنده، حبوه نمىباشد هم ضعيف است، به جهت آنكه دليلى نيست بر اينكه قضا در عوض حبوه است.
و اما آنچه فخر المحققين ذكر كرده است پس جواب او اين است كه ضمير مخصص مرجع نيست، چنان كه در اصول تحقيق كرده‌ايم و بر فرض هم كه باشد تنافى ما بين عام و خاص نيست كه تخصيص لازم باشد، تخصيص موقوف به مقاومت است. و آن ممنوع است.
و بدان كه در كنيز، تصريحى نديديم در كلام علما، و لكن ظاهر اين است كه كلام در اين نيز مثل كلام در زن آزاد باشد و وجه آن از آنچه در عبد گفتيم ظاهر مىشود و كلام در تعيين ولى در غلام و كنيز همان است كه در آزاد مذكور شد، در تقديم پسر بزرگ و غير آن.
مطلب پنجم: مشهور ميان علما، چنان كه در مختلف گفته است و ظاهر شهيد ثانى در شرح لمعه است اين است كه بر ولى، قضاى روزه واجب است. پس هرگاه ولى نداشته باشد تصدق مىشود از او از اصل صلب مال او، و در مختلف در برابر اين، قول سيد مرتضى (ره) را نقل كرده و گفته است كه تصدق مىكند از صلب مال او، و هرگاه مال نباشد روزه مىگيرد ولى او. و فاضل هندى در شرح روضه قول اول را از شيخ و ابن حمزه وعلامه و جماعتى نقل كرده و گفته است كه شيخ و ابن حمزه تصريح به صلب مال نكرده‌اند، و در مختلف از شيخ نقل از اصل مال كرده و به هر حال، رجوع به دليل بايد كرد. و ظاهر اين است كه استدلال مشهور، به روايت ابى مريم باشد و تو دانستى كه آن روايت بنا بر آنچه در من لا يحضر الفقيه و كافى روايت كرده مناسب مذهب سيد مرتضى است و به كار نمىآيد، بلى شيخ آن را به نحوى روايت كرده كه پيش نقل كرديم كه حكايت روزه‌دار، در آن نيست، و اگر چه توان تصدق را كه وارد در آن شده تفسير كرد به اينكه در وقتى باشد كه ولى نداشته باشد، لكن منافى خود روايت است كه
(٢٦٧)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 ... » »»
الفهرست