بعد از او، يا محمد على رايت هدى است، و امام كسى كه اطاعت كند مرا و نور اولياى من است، و او كلمه است، لازم شده متقيان را هر كه او را دوست دارد مرا دوست دارد، و هر كه او را دشمن دارد مرا دشمن دارد بشارت بده او را اى محمد.
پيغمبر گفت: گفتم ربى ربى همانا بشارت دادم او را گفت من بنده خدايم و در قبضه او اگر عقاب كند مرا، به گناهان من است، ظلم نكرده مرا چيزى، و اگر وعده مرا تمام كند خدا مولاى من است، آنگاه پيغمبر گفت خدايا ايمان را بهار او كن، گفت چنين كردم، لكن من مخصوص مىدارم او را به چيزى از بلا كه مخصوص نكرده ام به او كسى را از اولياى خودم، پيغمبر گفت گفتم پروردگارا برادر من است و رفيق من، فرمود سبقت گرفته در علم من كه او مبتلى است، اگر على نباشد شناخته نشود نه حزب من و نه دوستان من و نه دوستان پيغمبران من (1).
و از اين قبيل احاديث در كتاب (يقين) و غير او از طرق اهل سنت بسيار است، و اگر درست در اين اخبار كه اتفاق فريقين بر نقل آنها شده تأمل كنى خواهى دانست كه حال آنان كه اين لقب را بر خود بستند و بى استحقاق ادعا كردند در دنيا و آخرت چه بوده و چه خواهد شد.
چنانچه هم در كتاب (يقين) از ابن عقده كه از اكابر حفاظ ايشان است و مثل عسقلانى و غير او بر او اعتماد كرده اند و خطيب بغدادى مبالغه در ثناى بر او كرده كما في (اليقين) روايت نموده كه سند به جناب صادق عليه السلام مىرساند كه در تفسير اين آيه كه خداى تعالى مىفرمايد " فلما راوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا وقيل هذا الذى كنتم به تدعون " (27 / 67) فرمود چون فلان و فلان منزلت على را در روز قيامت ببينند هنگاميكه خداى تبارك و تعالى لواى حمد را به آل محمد ميدهند كه در زير