سپس تشريفات بيعت طى مراسمى شكوهمند در روز پنج شنبه دهم ماه به عمل آمد و حضرت بر مسند ولايتعهدى جلوس فرمود، اولين كسى كه بدستور خليفه دست بيعت به امام داد عباس پسر مأمون بود، آنگاه ديگر درباريان با ايشان بيعت كردند.
موضوع ولايتعهدى امام براى دوستان و شيعيان ايشان موجب سرور و شادمانى بود، ولى خود آن حضرت اندوهگين و متأثر بود و وقتى مردى را مىديد كه زياد اظهار خوشحالى مىكند او را نزد خود فرا خوانده و فرمود: دل به اين كار مبند و به آن خشنود مباش كه دوامى ندارد.
علت پذيرش ولايتعهدى آن هنگام كه امام وليعهدى مأمون را پذيرفت به اين حقيقت پى برده بود كه در صورت امتناع بهائى را كه بايد بپردازد تنها جان خويش نمىباشد، بلكه علويان و دوستدارانشان همه در معرض خطر واقع مىشوند، در حالى كه اگر بر امام جائز بود كه در آن شرائط جان خويشتن را به خطر بيفكند ولى در مورد دوستداران و شيعيان خود و يا سائر علويان هرگز به خود حق نمىداد كه جان آنان را نيز به مخاطره اندازد.
از طرف ديگر نيل به مقام وليعهدى يك اعتراف ضمنى از سوى عباسيان بشمار مىرفت كه علويان نيز در حكومت سهم شايسته اى دارند، و نيز مردم اهل بيت را در صحنه سياست حاضر ببينند و فراموش ننمايند، و گمان نكنند كه ايشان همان گونه كه شايع شده فقط علما و فقهائى هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمىآيند.