آن مرد گفت: در صورتى كه او به هيچ حسى ادراك نشود، پس چيزى نيست، امام فرمود:
واى بر تو، هنگامى كه حواست از ادراك او عاجز گشت منكر ربوبيتش شدى، ولى ما چون حواسمان از ادراكش عاجز گشت يقين كرديم او پروردگار ماست كه بر خلاف همه چيزهاست.
آن مرد گفت: پس بگو خدا از چه زمانى بوده است، امام فرمود:
تو به من بگو چه زمانى بوده كه او نبوده است، تا بگويم از چه زمانى وجود داشته است.
آن مرد گفت: دليل بر وجود او چيست؟ امام فرمود:
هنگامى كه بدن خود را نگريستم كه نمىتوانم در طول و عرض آن كاستى و افزايش پديد آورم، و زيان و بدى را از خود دور سازم، و سود و خوبى ها را به او برسانم، يقين كردم اين ساختمان را سازنده اى است و به وجودش اعتراف كردم، علاوه بر اين كه مىبينيم گردش فلك به قدرت او است، و پيدايش ابر و گردش بادها، و جريان خورشيد و ماه و ستارگان، و نشانه هاى شگفت وآشكار ديگر را كه ديدم، دانستم كه اين دستگاه را سازنده و مخترعى است.
آن مرد گفت: پس چرا ديدگان او را نمىبيند؟ فرمود:
به خاطر تفاوتى كه بين او وسائر مخلوقات، از انسان گرفته تا ديگر