الغاية القصوى (فارسي) - لليزدي ترجمة الشيخ عباس قمي - ج ٢ - الصفحة ٣٠٨
ان العرف يعد هذا الوضوء الخاص تصرفا في ملك الغير وان لم يكن كك بالدقة العقلية حيث ان التصرف فيه انما في مقدمته لا في نفسه (سؤال 16) جواز خوردن تربت سيد الشهداء ع بجهت استشفاء مخصوص بطين القبر است يا زياده تا چه حد از ذراع وفرسخ وايا طين القبر بر اين خاكهائي كه از خارج اوردند بر قبر مطهر يخته اند صادق است واستشفاء بان جايز است يا نه وايا استشفاء مخصوص بامراض بدنيه وجسمانيه است يا نه (جواب) چون خوردن طين حرام است واستثناء شده است تربت سيد الشداء (ع) پس بايد اقتصار شود بر قدر معلوم وان طين القبر وما جاوره عرفا بحيث يصدق عليه طين القبر است بلى از جمله از اخبار مستفاد مىشود جواز از يد الا اين كه عمل بانها از جهة ضعف سند انها مشكل است وانجبار هم ندارند پس در بعض از اخبار هفتاد ذراع ودر بعضى هفتاد باع ودر بعضى تا يك ميل ودر بعضى تا يك فرسخ وبعضى تا چهار ميل وبعضى تا ده ميل هست بلكه در روضه روايت چهار فرسخ وهشت فرسخ هم نقل كرده است وحمل اختلاف اين اخبار بر اختلاف مراتب فضل خوب است بشرط اعتبار سند انها حاصل اين كه احوط بلكه اقوى اقتصار است چنانچه ذكر شد بلى از براى غير خوردن مثل همراه داشتن بقصد امن از خوف يا بقصد تبرك عمل باخبار مذكورة از باب تسامح مانعى ندارد واز آنچه گفتيم معلوم شد كه در استشفاء بخوردن بايد قصر شود بر طين خود قبر پس طينى كه از خارج بر قبر مطهر ريخته شود وجايز نيست خوردن ان مگر آنكه زمان طويلى بگذرد كه صدق طين القبر كند واز اينجا مشكل مىشود امر استشفاء بتربتهائى كه معلوم نيست كه از قبر برداشته اند يا جاى ديگر يا اين كه خاك خود قبر است يا خاك خارجى اگر چه ذو اليد اخبار كند كه از خود قبر است بلى اگر از قول واطمينان حاصل شود بعيد نيست جواز اعتماد بر او چنانچه سابقا اشاره شده كه قول ذو اليد واخبار او بالنسبة الى ما في يده در غير مسألة طهارت ونجاست دليلى بر اعتبار ان نيست بلي اگر مفيد اطمينان باشد دور نيست كه سيرة بر اعتبار ان باشد كما لا يخفي واحوط در صورت شك ريختن در اب وحل كردن در ان است تا صدق اكل طين نكند چون در مقام استشفآء لازم نيست كه طين را على ما هو عليه بخورند بلكه اگر در اب حل كنند هم خوبست چنانچه از بعضى اخبار مستفاد مىشود وظاهر اين است كه جواز خوردتس اختصاص نداشته باشد بامراض جسمانيه يا بجهة صدق استشفاء للدآء ويا بجهة آنچه در بعض اخبار است وامنا من كل خوف ففى رواية سعد
(٣٠٨)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 ... » »»