الغاية القصوى (فارسي) - لليزدي ترجمة الشيخ عباس قمي - ج ٢ - الصفحة ٤٠
آن را گذرايند مالك احق است بان از ديگرى بدون كراهت وهم چنين اگر زكوة جزء حيواني باشد كه فقير نتواند ازآن منتفع شود وغير مالك نمىخرد آن را واگر بديگرى بفروشد مالك بان متضرر مىشود كراهت خريدن مالك زايل مىشود چنانچه كراهت ندارد در صورتيكه از فقير بارث ونحو آن بمالك منتقل شود (باب ششم در وقت تعلق زكوة) بدآنكه در چيزهائى كه گذشتن سال در آن معتبر است واجب مىشود زكوة بداخل شدن ماه دوازدهم ووجوب آن مستقر مىشود بان هر چند ماه دوازدهم از سال اول محسوب است نه از سال دويم ووقت وجوب دادن آن همان وقت تعلق است واما در غلات وقت تعلق زكوة صدق اسم گندم يا جو يا خرما يا انگور است چنانچه سابقا گذشت ووقت وجوب دادن آن در درخت خرما وانگور وقتى است كه ميوه آنها را بچينند وببرند يا خرص وتخمين نمايند ودر زراعت گندم وجو وقتى است كه دانه هاى آن را از كاه صاف كنند وبعد از تحقق آن ايا وجوب اداء فورى است يا نه سه قول است واحوط آنست كه جدا كردن حق مستحقين از آن واجب فورى است ولكن تسليم آن بمستحق واجب موسع است كه جايز است تاخير بيندازد ودر صورتيكه مستحق موجود باشد با امكان احوط عدم تاخير است مگر براى غرضى مثل انتظار مستحق معينى يا انتظار كسيكه دادن باو افضل باشد كه در اين صورت ولو جدا نكرده جايز است تا دو ماه يا سه ماه يا زيادتر تاخير بيندازد وبمستحق برساند هر چند احوط آنست كه جدا كند آنوقت انتظار بكشد ولكن با امكان دادن اگر ندهد وتلف شود ضامن است (مسألة 1) ظاهر آن است كه با وجود مستحق مناط در ضمان آن بر فرض تلف تاخير انداختن از فور عرفى است پس اگر يك ساعت يا دو ساعت يا زيادتر تعويق بيندازد وبدون تفريط تلف شود ضامن نيست اگر چه اول زمان با آنكه مستحق حاضر نبوده مىتوانست باو برساند به خلاف صورتيكه حاضر بوده و نرسانيده كه احوط ضمان است بخصوص اگر مطالبه كرده باشد (مسألة 2) معتبر است در ضمان با تاخير علم بوجود مستحق پس اگر موجود بوده ومالك نمىداند ضامن نيست زيرا كه در تاخير معذور است (مسألة 3) اگر زكوة كه جدا كرده يا تمام نصاب را كسى تلف كند با عدم تاخيريكه موجب ضمان او باشد ضمان زكوة بر تلف كننده است وبا تاخيريكه موجب ضمان او باشد هر دو ضامن زكوة مىباشد
(٤٠)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 ... » »»