الأصول الأربعة في ترديد الوهابية - حكيم معراج الدين - الصفحة ٣٩
از روايت خطاب حضرت صديقه رض با برادر خود پس از مرگش چنانچه گذشت صريح است بر رجوع حضرت صديقه رض از قول خود علاوه بران در احاديث صحاح سماع موتى ثابت است چنانچه در قصه بدر حضرت عمر رض را فرمود كه شمايان از مردگان زياده نمىشنويد و در صحيح مسلم وارد است كه مرده آواز نعل زائران مىشنود و در روايت ديگر كه مرده سلام زائر مىشنود و جواب آن ميدهد وه پيشوايان وهابيه چون ابن تيميه و ابن قيم و ابن عبدالهاد و قاضى شوكانى وغيرهم جمله تصحيح اين احاديث كرده اند و سماع موتى را قائل گشته اند ببين صارم منكى را در كتاب الروح ابن قيم را صفحه 71 عجيب حالت است غير مقلدين را آنجا پيشوايان خود را شيخ الاسلام و غيره القاب مىدهند و اقوال آنها را چون نص قطعى مىدانند و در بعض عقايد حقه آنها كه خلاف مشرب اين ها مىباشد اقوال آنها را بجوى نمىشمرند و بعض روايات ضعيفه كتب حنفيه را به استدلال پيش مىكنند در چنين مواضع اتركوا قولى بخبر الرسول را چرا وقعت نمىدهند و احاديث صحاح را تاويل لا يعنى دور از انصاف مىكنند كه اين از خصايص بود و غيره خصوصيت آن وقت معقول بود كه اگر امت را امر به خطاب اموات نمىفرمود چونكه السلام عليكم اهل الديار براى تمامى امت امر است پس خصوصيت به كدام معنا است در اين موقع مولانا شاه محمد سليمان صاحب پهلواروى رحمة الله عليه تقريرى فرموده كه ذكر آن خالى از لطف نيست خلاصه تقريرشان اينكه از تموج هواى آوازى كه از راه ثقبه مجوفه گوش به دماغ مىرسد و در قوت سامعه حسى از آن پيدا مىشود آن را سماع گفته مىشود اين سماع حقيقته از مردگان منفى است كه به سبب موت چونكه حيات فانى مىشود قوتهاى سمع و بصر و لمس و شم و ذوق هم معطل مىشوند بىشك مردگان به سمع
(٣٩)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 ... » »»