الأصول الأربعة في ترديد الوهابية - حكيم معراج الدين - الصفحة ٣٢
برزخ مظاهر عون الهى اند كه فيوض و بركات روحانى آنها وقت توسل و تشفع باعث حل مشكلات و قضاى حاجات خلق مىشوند حلال المشكلات و قاضى الحاجات در هر حال صرف ذات پاك واحد لا شريك است مگر ارواح مقدسه وسيله محض و واسطه صرف مىباشند چنانچه در حال حيات بودند در حال ممات نيز همان اند امام غزالى رحمة الله عليه فرموده از هر كه در حيات استمداد مىتواند كرد بعد از وفات نيز از او استمداد مىتواند كرد طالبان حق و سالكان طريقت از پيران و مقتدايان خود در زندگى و از ارواحشان بعد از وفات همين استمداد تقرب إلى الله مىجويند و تقرب إلى الله در زندگى هم بزرگان به مدد روح مىفرمايند نه به قوت دست و پا و بعد مردن هم همان روح برقرار بلكه اقوى از آن است كه در حال حيات بود باقى مانده طرز استغاثه و استمداد عوام الناس آن ضرور قابل اصلاح است كه در استمداد به حد افراط مىرسند و از بعضى كلمات و حركات ملحدانه و مشركانه سر زد مىشوند بر علما بر اصلاح و هدايت آنها لازم است نه اينكه مطلقا زيارت قبور صلحا را شرك دانند و مردم را از آن قطعا منع نمايند مثلا كسى نابينا در مسجدى در آمد و رو به غير جهت قبله كرده نماز شروع كرد بر بينايان لازم آنكه او را هدايت كنند كه رو به قبله شود نه آنكه مسجد را منهدم نمايند يا از نماز او را منع كنند عقيده صحيحه مسلمانان اهل سنت والجماعة اين است كه اين ها نه زنده را بالاستقلال حاجت روا مىدانند نه مرده را اگر كسى كدام دوا را نافع و ضار حقيقى داند يا كدام حكيم را شافى اصلى داند يا پادشاه و آقاى خود را رزاق مستقل داند يا كدام بزرگ را قاضى الحاجات بالذات داند اين شخص چنان ملحد و مشرك است امر واحد لا شريك داند مگر دوا را سبب نفع و ضرر داند و حكيمان را ذرايع صحت داند و امر او سلاطين را ذرايع حصول رزق داند و انبياء و اولياء را در زندگى
(٣٢)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 ... » »»