شد و گفت بشارت، خدا ترا بر حسين ((عليه السلام)) پيروز گردانيد، سر حسين ((عليه السلام)) را آورده اند، پس در طشتى نهادند، دستور داد تا روى آن را برداشتند چون آن را ديد، چهرهاش برافروخته شد، گويا بوئى از آن استشمام كرد.
آنگاه من به ريا گفتم: با چوب خيزران بر دندانهايش زد؟
گفت: به خدا قسم، بلى.
سپس حمزه گفت: بعضى از كسان ما گفته اند: كه ما ديديم، كه سر مقدس امام حسين ((عليه السلام)) سه روز در دمشق آويخته بود. ذهبى مى گويد: اين داستان " قوية الإسناد " است (1).
طبرانى نقل مىكند از ليث كه گفت: سر حسين بن على ((عليه السلام)) را به سوى عبيد الله بن زياد فرستادند و او آنان را به نزد يزيد بن معاويه فرستاد. يزيد دستور داد تا سكينه را پشت تختش قرار دهند. تا سر پدرش و بقيه خويشاوندانش (برادر و عمو و...) را نبيند وعلى بن الحسين ((عليه السلام)) در غل و زنجير بود، سر مقدس را گذاشته و به